نتایج جستجو برای عبارت :

خدا لعنتت کنه ماسکی!!!

کلی دارم ور میرم با این نرم افزار office 2016!!!!
تو این چند سال تمامی سوراخ سنبه های ورد رو میدونم............
ولی اخیر به مشکلی خوردم که توی فرمول نویسی کاما رو تو ورد درست میزنه ولی وقتی پرینت میکنم یا pdf، کاما تبدیل میشه به نقطه!!!!
خدا لعنتت کنه ماسکی!
تقریبا دارم پیش استاد راهنمایِ جان ضایع میشم! دیگه نت و همه جا رو گشتم خودمم خیلی ور رفتم!!
تا اینجا رسیدم که توی option، advaned باید گزینه numerial  رو تغییر بدم ولی باز دست نمیشه که نمیشه!!!
برای این که زمان بخرم یه
دارم گریه می کنم 
آره 
از دست ننه ام 



خدایا 
اسلام تو آسون گرفته و آدمای عنت سخت 
طبق حکم شرع اگه احساس خطر سلامتی کنی روزه بر تو واجب نیست 
حالا دکتر به من گفته در شش ماه اول بعد عمل نباید روزه بگیری شما که خشکی شدید داری که نباید روزه بگیری 
حالا امروز به همکارام میگم من بیست روز دیگه روزه می گیرم میگن نگفتن از فردای شش ماه فِرت وردار روزه بگیر که 

اون وقت مامانم اومده پای نهار درست کردن من که دیشب فقط یه پیشدستی فرنی خوردم! سحر نخوردم صبحو
دیشب شیطان رجیم را در خواب دیدم گفت : "صبح و ساعت 9 زلزله میاد" . من هم در جواب آن رجیم گفتم خدا لعنتت کند اگر دروغ بگویی.
این چند روز یک تعداد اعوان و انصار آن رجیم ملعون در چهره اعتصاب و اغتشاش به مال و جان مردم تعرض میکنند که صد البته مورد رضایت شیطان رجیم است و این چند روزه این ملعون بسیار خرسند و خشنود است .
نکته اخلاقی : دشمن شاد نباشیم ، چون به فرمایش خداوند در قرآن کریم : به درستی که شیطان بر انسان دشمنی آشکار است.

در پناه حق 
آرزو می کنم هرچه زودتر بمیری ترامپ لعنتی که گند زدی به زندگیم://
بعد از ترور سردار زندگی نذاشته برام،بهونه اومده دستش که دیگه اونجا جای موندن نیست ،جم کن بیا پیش خودم.
آخه اون عوضی که خودش به غلط کردن افتاده دارن جم میکنن برن گم شن خراب شده ی خودشون ،این وسط این چی میگه من نمی فهمم به خدا‌.
امروزم دیگه زنگ زده بود به بابا:/ آخرم دعواشون شد:/ خدایا چرا تموم نمیشه ؟! چرا تموم نمیشی، رفتی تموم شد دیگه ، تموم شو دیگه.. بابا تموم شو... تو رو هرکی دوست دار
- تو مترو به خودم می‌گفتم شاید نباید این‌ها رو بهت می‌گفتم، نباید ذهنت رو انقدر درگیر این چیزها می‌کردم.
+ نه بابا، این چه حرفیه.
چند دقیقه بعد...
+ حورا، خدا لعنتت کنه... فکرم رو تازه آزاد کرده بودم از این چیزها.
- معذرت می‌خوام. هانیه واقعاً اعصاب این حرف‌ها رو نداره، واقعاً نداره. من با کسی حرف نمی‌زنم.
+ تو با کسی حرفت رو نمی‌‌زنی.
- حتی بهش فکر هم که می‌کنم گلودرد می‌گیرم، انگار حرص‌ها می‌ریزه تو گلوم... مثل وقتیه که خیلی جیغ و داد کنی.
+ من
- تو مترو به خودم می‌گفتم شاید نباید این‌ها رو بهت می‌گفتم، نباید ذهنت رو انقدر درگیر این چیزها می‌کردم.
+ نه بابا، این چه حرفیه.
چند دقیقه بعد...
+ حورا، خدا لعنتت کنه... فکرم رو تازه آزاد کرده بودم از این چیزها.
- معذرت می‌خوام. هانیه واقعاً اعصاب این حرف‌ها رو نداره، واقعاً نداره. من با کسی حرف نمی‌زنم.
+ تو با کسی حرفت رو نمی‌‌زنی.
- حتی بهش فکر هم که می‌کنم گلودرد می‌گیرم، انگار حرص‌ها می‌ریزه تو گلوم... مثل وقتیه که خیلی جیغ و داد کنی.
+ من
سکانس اول: روی بنر بزرگی نوشته شده کباب سیخی 4000 تومان!
سکانس دوم: مغازه پلمپ شده! یخچال ها که از پشت شیشه مغازه دیده می شن، خالی هستند و فقط برگه پلمپ روی در مغازه است. مردمی که از جلو مغازه رد میشن شروع می کنن فحش دادن که خدا لعنتت کنه گوشت خر میدادی به خورد ملت.
سکانس سوم: روز قبل از سکانس دوم، آشپز که پسر جوون 25 ساله ایه، بعد از اینکه حلیم اول صبح رو می فروشه، میره نونوایی و سفارش سنگک ناهار رو میده. برمی گرده مغازه و برنج رو خیس می کنه، کباب ها
قسمت سوم 
ساعت 3 بعد از ظهر . سوهو: حاظرشید بریم
دیگه!!!! + خدا لعنتت کنه ........ دی او:به کی داری میگی ؟؟؟ +به تو!!! عریزم !!
. دی او: چرا من که .... هیچی وللش . + چون فلفل ریختی تو غدام . دی او: من که
عذ..... اصلا مگه نگفتی که چیزیت نمیشه ؟؟؟ + قرص نخوردم و الان کل بدنم می خواره
، می دونی چه حسی داره؟؟؟  خدا لعنتت کنه
!! دی او : باشه فهمیدم ، خدا لعنتم کنه !!! + باتو نبودم !!! سوهو: پس به کی
میگی؟؟؟ + به کای !!! کای : من ، چرا، مگه چی کار کردم ؟؟ + تو روخدا دیگه نپرس
چرا !!! می خ
قسمت سوم 
ساعت 3 بعد از ظهر . 
سوهو: حاظرشید بریم
دیگه!!!! 
+ خدا لعنتت کنه ........ 
دی او:به کی داری میگی ؟؟؟
 +به تو!!! عریزم !!

دی او: چرا من که .... هیچی وللش . 
+ چون فلفل ریختی تو غدام .
 دی او: من که
عذ..... اصلا مگه نگفتی که چیزیت نمیشه ؟؟؟ 
+ قرص نخوردم و الان کل بدنم می خواره
، می دونی چه حسی داره؟؟؟  خدا لعنتت کنه
!! 
دی او : باشه فهمیدم ، خدا لعنتم کنه !!! 
+ باتو نبودم !!! 
سوهو: پس به کی
میگی؟؟؟ 
+ به کای !!! 
کای : من ، چرا، مگه چی کار کردم ؟؟
 + تو روخدا دیگه
درباره‌ی مدرسه اگر
یک چیز بخواهم بگویم هم این است که حالم ازش به‌هم میخورد.دیشب که داشتم وسایلم را
توی کیف میگذاشتم،فکر کردم شاید انقدرهم بد نباشد.شاید مثل پارسال دلم نخواهد که
تابستان هیچ‌وقت بیاید.اما اشتباه میکردم.مدرسه‌رفتن آخرین چیزی بود که توی این
دوران میخواستم.نشستن توی کلاس بین بیست‌تا دانش‌اموز بدبخت دیگر که دارند توی
لباس های قهوه ایشان دم میکنند و وقتی معلم رویش را برمیگرداند انگشت به‌ش نشان
میدهند؛ اطمینان داشته باشید ک
‌‌‌‌‌‌‌«بیداری؟» وقتی میبینم درحال تایپه، نفسم حبس میشه. یک کلمه می‌نویسه: «بله» فورا تایپ می‌کنم: «بیا اینجا بخواب اگه روی کاناپه خوابت نمیبره» بلافاصله جوابش میرسه: «از کی تا حالا نگران خواب من شدی آیدا جان؟» لبمو به دندون می‌گیرم. واقعا شرم آوره که به یه مرد پیشنهاد بدی کنارت بخوابه و اون مرد هم دست رد به سینه ات بزنه. توی دلم به خودم فحش میدم: -خاک تو سرت آیدا... خدا لعنتت کنه پتیاره‌ی سنده گل کلم تایپ میکنم: «من همیشه به فکر تو بودم آ
یه گرامر زبان هست به اسم "گذشته در آینده". با دیدن اولین پستی که تحت عنوان چالش "تصور آینده" بود، ذهنم flashback زد به زمانی که کانون زبان میرفتم. عنوان پست من برگرفته از اون گرامره. :) خب دیگه بریم سر اصل مطلب!
 
 صدای گوشیم بلند میشه. یه چشمم بازه یکی بسته، نیمه هوشیارم. دست میبرم به سمت میز کنار تختم تا گوشیم رو جواب بدم.
+ سلام. صبح به خیر نفس مامان.
- سلام مامان. خوبی؟ بابا چطوره؟ صبح تو هم به خیر!
+ الحمدلله. ما خوبیم. بیدار شدی دخترم؟ الان بیداری کامل

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها